مطمئناً همه افراد با واژه پدر به خوبی آشنا هستند، همه افراد سایه پدر بالا سرشان است و تعدادی هم متاسفانه در حال حاضر از این نعمت بی دریغ اند (خداوند رحمتشان کند).
کلِ مراحل زندگی، کل مسئولیتها و تمام سختیهایی که یک مرد یا یک زن برای رشد و بزرگ شدن در اجتماع تحمل میکند، دردهایی که برای به دست آوردن یک لقمه نانِ حلال میکشد، تمامِ این قضایا به یک طرف، پدر شدن و داستانهایش به یک طرف دیگر.
مدت زیادی از پدر شدنت نخواهد گذشت، میفهمی پدر شدی تا برای خودت نباشی، پدر شدی تا سرپناه باشی، پدر شدی تا سختی بکشی ولی اجازه ندهی خانوادهات در سختی زندگی کنند. از وقتی پدر میشوی میآموزی باید از خواستههای زیادی دست بکشی، جلوی دیگران سر خم کنی تا جلوی خانوادهات سر افکنده نشوی. یاد میگیری تا خوشی و تفریح دیگر برایت اهمیت نداشته باشد و تمام دغدغهات به دیدن لبخند و شادی خانوادهات تبدیل میشود. بیصدا شکستن را خواهی آموخت، یاد میگیری چگونه دردهایت را درونت هموار کنی و لبخندت را همیشه حفظ کنی.
وقتی پدر میشوی دیگر غرورت برایت مهم نیست، تنها غرور خانوادهات برایت اهمیت دارد. پدر میشوی و یاد میگیری تا مثل یک شمع بسوزی تا خانوادهات از گرما و نورت استفاده کنند و ذره ذره آب شدنِ وجودت برایت مهم نخواهد بود.
تو پدر میشوی تا به خانوادهات نشان دهی خدایی وجود دارد، خدایی که همیشه در کنارشان است، خدایی که زندگیاش را در قبال یک تار موی خانوادهاش فدا میکند.
پدر روزت مبارک، تنها زمانی قادر به درک این شرایط میشوم که من هم مثل تو یک پدر شوم. قدر پدرهایتان را بیشتر بدانید، پدر و مادری که از پوست و خونشان برای شما و خانوادهشان میزنند.