همیشه سعی کردهایم فارسی صحبت کنیم. البته چون در ایران زندگی میکنیم باید هم فارسی صحبت کنیم. منظور من لهجهٔ فارسی بود. البته لهجهٔ فارسی هم نه، لهجهٔ تهرانی در اصل! در واقع حرف زدن به زبان فارسی با لهجهٔ تهرانی.
نمیدانم چرا و چگونه لهجهٔ تهرانی شد لهجهٔ رسمی و واحد فارسیزبانان! همینقدر میدانم که اگر کسی به لهجهای غیر از لهجهٔ تهرانی صبحت میکرد خیلی خوشایند نبود. البته خارج از محدودهٔ آن لهجهٔ بهخصوص!
گذشت و گذشت. بیعلت تمام تلاشمان در گفتوگو با لهجهٔ تهرانی خلاصه شد. چه در دنیای بیرون چه در دنیای مجازی. گویی به نوعی آداب و رسوم برای حرف زدن با یکدیگر بدل شده بود.
افرادی را میشناسم که در دنیای مجازی با لهجهٔ غلیظ تهرانی صحبت میکنند در صورتی که در دنیای واقعی، لهجهٔ دیگری در حرفهایشان موج میزند! افرادی را میشناسم که به دلیل لهجهٔ شدید محل زندگیشان، نوشتن را به هرگونه صوتی ترجیح میدهند تا مبادا شرمسار لهجهٔ فعلیشان شوند!
در واقع لهجهٔ این افراد قدرت ارتباط در اجتماع را در آنها کاهش میدهد. آن هم به علت طرز تفکر و عقایدی که بهغلط در جامعه نهادینه شده است. حق هم دارند وقتی با لهجهٔ محلیات حرف میزنی و نیشخند تحویل میگیری باید هم خجالتزده شوی. باید هم به فکر تغییر لهجهٔ مادرزادیات باشی. باید هم سکوت در جمع را به حرفزدن ترجیح دهی. باید هم تسلیم عقاید پوچ و بیدلیل نسلهای گذشته شوی.
مشکل کجاست که تا به امروز جوابگوی هزاران نفر در اینستاگرام بودهام و تمامیِ آنها به سختی با لهجهٔ تهرانی صحبت میکردند، در صورتی که میدانستم شمار کثیری از آنها در خارج از تهران زندگی میکنند، در صورتی که با اندکی تمرکز میتوانستم به لهجهٔ اصلی آنها پیببرم!
چه کسی به این افراد گفته است حرف زدن با لهجهٔ محل زندگیات گناه است! چه کسی ما را از شنیدن گویشهای گوناگون و زیبای مردم هر مرز و بوم محروم کرده است؟
درست مثل بوستانی آکنده از گلهای زرد. بوستانی عظیم که تنها رنگ زرد در آن به چشم میخورد! در صورتی که گل و گیاهان مختلفی در حیات وجود دارند. گل و گیاهانی که وجودشان بوستان را رنگارنگ میکند ولی به اجبار همه گیاهان باید یکدست زرد به نظر برسند! حتی اگر در ذاتشان رنگ دیگری به چشم بخورد.
من دوست دارم زندگی کردن بین مردمان کشورم را حس کنم. بین اقوام ترکام را، اقوام کردم را، لر، اصفهانی، مشهدی، شیرازی، یزدی، قزوینی، کاشانی، مازندرانی، همدانی، گیلکی و هر گویش دیگری که مردمان کشورم به آن خو گرفتهاند.
من دوست دارم به مردمانام بگویم زیبایی هر فرد به اصل بودناش است. به گویشی که سالیان سال در شهرش با آن صحبت کرده است نه به ظاهری که باید تلاش کند تا بتواند همرنگ جماعت به نظر برسد.
خواهشاً از این بهبعد در حرف زدن با من خود واقعیتان باشید. همان خودی که سالیان سال بودهاید. خواهشاً با همان گویش اصلیتان.
لهجهٔ تهرانی زیبا و قابل احترام است همانقدر که سایر لهجهها دلنشیناند.